سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 206195

  بازدید امروز : 7

  بازدید دیروز : 222

رسیدن مهم نیست - زلال پرست

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

 

پیوندهای روزانه

مراسم تشکر صلاحی از... بی حضور خودش [110]
حلزون شکن عدن -شهریار مندنی پور [103]
اشتباه می کنی-داستان کوتاه بابک تختی [122]
نقد فیلم تقاطع [83]
وزیری خالق نواهای ماندگار [93]
تولد کودکی با قلب خارجی [131]
تدوین تاریخ فلسفه در ایران [129]
غذاهای مفید برای قلب و مغز [132]
جمشید مشایخی، نیم قرن فعالیت هنر&# [90]
اصول داستان نویسی [148]
کارنامه هنری مخملباف [90]
انتشار رمان بار هستی در زادگاه کوندرا برای نخستین بار [95]
البوم شبهای تهران -سعید شنبه زاده [153]
البوم عکس های استاد شجریان [187]
پاپلونرودا-مجموعه اشعار (انگلیسی) [259]
[آرشیو(20)]

 

لینک به لوگوی من

رسیدن مهم نیست - زلال پرست

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

آوای آشنا

 

بایگانی

بهمن
اسفند
فروردین 84
اردیبهشت 84
تیر 84
مرداد 84
شهریور 84
مهر 84
ابان 84
اذر 84
دی 84
بهمن 84
اسفند 84
فروردین 85
اردیبهشت 85
خرداد 85
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
پاییز 1385

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

رسیدن مهم نیست

نویسنده:زلال پرستم::: سه شنبه 84/4/14::: ساعت 10:18 صبح

منم و خودم

_ هستم ؟ نیستم ؟ چه چیزی هست که این بودن را تعریف می کند . به سوالاتم نخند کمی جدی باش !!! اهای با توام ادمی که فکر می کنی هستی  باور کن که هستی ات شاید تلقینی بیش نباشد .کمی فکر کن .بیاندیش به چرایی بودنت و...

_می ترسم شاید.فقط همین !

_ترس ؟ چه حرف مسخره ای ؟ ترس از چه ؟ ترس از اینکه مبادا انقدر فکر کنی که نیست شوی؟

_من فکر کردن را فراموش کرده ام شاید تنها بهانه ام همین باشد.می ترسم شاید. و شاید هم احساس واقعی ان لحظه ام این است که نکند در یک لحظه انقدر اضطراب شک در من ریشه کند که بودن ونبودنم یکی شود .نمی دانم شاید می ترسم سوال بپرسم چر ا که ممکن است سوال های  بی پاسخ شک مرا به یقین نزدیک کند .من از زوال باور می ترسم .فقط همین

_...

صدایی میشنوم .کسی در من با من تنهاست کسی که از من نیست و با من است ...صدا انقدر لطیف و سبک است که ارام می اید ومی نشیند به دلم و من احساس می کنم هزاران سال است که من واو با هم تمام لحظه های شک وتردید را طی کرده ایم .صدایی از جنس باران  :خیس!

((نترس !بیاندیش .هدف رسیدن نیست  .مهم رفتن است .مقصد خود ناخوداگاه در طول راه تعبیر میشود.فکر کن نگذار التهاب و گریز از شک تو را فسیل کند .انقدر برو که ناگهان در یک لحظه ناب تمام باورت به یکباره تثبیت شود .ارتداد تو یقین است و یقین تو ارتداد . انفعال تو یعنی تحقیر همه ثانیه هایی که بودی .مهم رفتن است انقدر برو که همه و جودت را لذتی غریب فرا بگیرد:این یعنی رسیدن ...))

کسی در من با من تنهاست .کسی که از من نیست وبا من است انکه در جستجوهای ازلی ام ناخوادگاه در خود یافتمش .اینجا صدایی است ومن.

منم و خودم

می اندیشم و صدایی در من با من تنهاست ومن  به تمام لحظه های می اندیشم که ترس از زوال باورم درگیرشان کرد .به همه ثانیه هایی که پر شدند از تردید رفتن.

رسیدن مهم نیست هدف رفتن است.مقصد در طول راه تعبیر میشود ...ایا اینطور نیست ؟

 


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com